السلام علیک یا اباعبدالله ع
خواب بود. داروی خوابش داده بودند،غذایش را مسموم کرده بودند،بربالینش پرستاری گمارده بودندازسنخ گرگ درلباس میش.فطرت الهی اش بی تفاوت نبود و سم زدایی می نمود وگاه گاهی تکانی به خود می داد؛اما با فتنه ونیرنگی یا دوباره خواب را مهمان او وسایرافراد جامعه اش می کردند یا با اهرم فشار از او می خواستند که خود را به خواب زند؛اما بالاخره دست حق ازآستین جمعی ملت ها بیرون آمد ؛خون جوشید وسم زدایی فطری با اندیشه ی جمعی به روشی انقلابی صورت گرفت.اکنون تو شاهد بیداری اسلامی هستی ودیگرهیچ سمی کارآمد نیست؛ترس هم از دلها رخت بربسته است ،اما خیلی هم نباید مطمئن بود .همان قدر که مسامان بویژه مومن به سمت فطرت پاک خود سرعت می گیرد وحرفشنویی از آن را تشدید می کند،ابلیس ولشکریان جن وانسش به سمت فتنه های نفس اماره پسند وخنثی سازی حرکتهای خداجویانه کوشاتر می شوند؛حال که باترور فیزیکی یا ترور شخصیتی خوبان بیدار دل ومریدانشان وچه وچه و چه.!واین است که باید همه به هوش یاشیم وچنانچه هروقت زمان تجدید عهد می رسد در وقت صلوة شهادت به یگانگی خدا وختم المرسلین ومعجزه اش می دهیم ؛به خود متذکر شویم که شیطان ازاین بیداری زخم خورده وسخت درپی زخمی کردن است؛حتی اگر نتواند بکشد وبا قتل حقیقت نفس راحتی بکشد.حال اگر حقیقت حقیقت را پذیرفته ای وبه مذهب تشیع مشرف هستی که بدان شمشیرش برای تو دولبه وتیزتر آماده ی به کار گیری است.یک نگاهی به حال شیعیان بحرین بینداز ؛خواهی دانست که چه قدر خاطر ابلیسیان آشفته که به کودک هم رحم نمی کنند.نه دی دوسال پیش رادر کشور عزیزمان به یاد آر ،باورت بیشتر می شود که به چه که متوسل نمی شوند تا خون حقیقت رابریزند اما چه خوب امت بیداردل اثبات کردند وفاداری را ویافتیم پیام :«ید الله فوق ایدیهم» را.
اللهم عجل لولیک الفرج
≈≈≈≈≈≈≈
نیست دروادی دل غیر توأم جای کسی!
یا که جز دیدن تو ندارم هوسی!
تاانا المهدی تو بشنوم از کعبه ی یار
گوش نسپرده ام عمری به نوای جرسی !
ترسم این منتظر تشنه ننوشد آبی
آن دم آیی که نیاید دگر ازمن نفسی!
یلبل طبعم اگرخون خورد ونالان است
هجر روی گل توساخته گردم قفسی!
شهپرت رابگشا بر سر مشتاق حبیب
شاهبازا!شده دیوانه ی عشقت مگسی!
أین مؤلف شمل الصلاح والرضا؟
این هم یک مهمونی ادبی بود که آقای دکتر محبان اهل بیت را میزبان شدند وحیفم آمد که دراین صبح آدینه بدون دوستان آن را زمزمه کنم.