چند کلام حرف دل وخاطره از یک مهمان
آخ که چه قدرازناتوانی وکوتاهی خودم رنج می برم (زبان های عربی وانگلیسی را تاحد ارتباط کلامی کامل بادیگران نمیدانم واین درحالی ست که با همان اندکی که بلدم متوجه می شوم بعضی از اهل سنت چه قدر دوست دارند بپرسند واز زبان شیعه ،تعریف شیعه رو بدونن.
اگرخواستی بفهمی یک رنگی درعین رنگ رنگی چیه!برو بالکن مسعی درمکه بنشین وسه حلقه ی مختلط ومتنوع ودرعین حال یکرنگ ویک شعار را تماشا کن.حالا بیا پایین ودریکی ازاین حلقه ها گم شو!امید که با این گم شدت خودت را پیدا کنی.
دلت نگیره،عرفات تموم شد وآقای خودت رو با چشمای گنه کارت درک نکردی؟!بشین وارسی کن عیب رو پیدا کن.اما یادت باشه اون آقا مهربونه واگه کمی حواستو جمع کنی می بینی همه جا یه جوری حواسش بهت هست.مرورکن ببین درهرکدوم از اعمال واجبت به این حرف نرسیدی
چه حالی دادخدا به ایرانی های غریب بین اون همه اهل تسنن.وقتی از منا به سمت مکه برمی گشتی یادت هست یک گروه شیعه سعودی درمجاورت کاروانت قدم برمیداشتند وبا اشعاری که به تکرار با علی علی مزین می شد ،به زبان حال گفتند:انشاءالله منتقم علی ع خواهد آمد وغریبی ها پایان خواهد یافت.به خاطربیاور چه باشور وشعف همصدایشان شدی ودق دل خالی کردی.حق داشتی غدیر مکه بودی کنارزادگاه مولا ولی کلامی از این واقعه ی مهم از منابر مکیان نشنیدی.