وقتی می گه ممنوع!تو بشتاب!
وقتی می گه تحریم!تو بدون حلال جونته ومایه ی طول عزت وعمرت!
وقتی می گه همش بیخوده ! یعنی که برات خیلی مفیده!
بابا این نامردمان که دلشون به حال من وتو نسوخته!نگران منافع برباد رفتشون هستن!آخه می دونن تا شیعه ی حسینی بیدار دل ایرانی هست ،دستشون به هیچی نمی رسه.اینه که از لج دلشون رجز می خونن که نگیم مغلوب شدن.
یاعلی،آستین همت رو بالا بزن وگرز اراده رو بردار .فرق دشمن با حضور تو می شکافه.
می خواهم درپی شما روانه شوم ؛ای بانویی که زینت پدر بودی وامروز به مدینه می روی تا دین جدت را با روایت عشق به نوعی دیگر زینت بخشی.دنبال کاروانت راه خواهم افتاد وخاک راهتان توتیای چشم می سازم تا اشتباه نبینم وراه از بیراهه تشخیص دهم.می دانم وعده ی شما کنار قبر اقا رسول الله ص است.می دانم آن جا که برسید بعد عرض حال به جدتان چه از خدا طلب می کنید .اجازه دهید من هم با شما هم نوا شوم وزمزمه ی اللهم عجل لولیک الفرجرا به گوش جهانیان برسانم تا دراتحاد اسلامی همه دریابیم که برای چه باید اماده شد وچه توشه وابزار لازم داریم.فقط می دانم که اگر توجه ولطف شما خاندان نباشد ممکن است گاه گاهی بیراهه روم.پس دستگیرم باشید وراهبرم.
خون بود و ناسپاسی قوم جاهل ودنیا پرست.مظلومیت بود براثر ظلم.اما حکایت از آن را روضه نامیدند چه ،روضه بود برای رضایت طلبی باری تعالی وامام حسین آقایی که به مقام رضا این روضه ازبرای اوست وهرکه را خواهد دعوت نامه دهد ومیهمان کند.حال من ،تو ،ما روضه خوانش می شویم ؛می آموزیم ومی آموزانیم چگونگی مالک شدن ریاض الجنه را وشایسته می شویم دعوت حسین ع را که دعوت خداست.پس بخوانیم وتبیین کنیم آن حادثه ی عظما را ،آن مرام کسب رضا را،آن مظلومیت را که درپی آن محبوبیت است ویا بهتر بگوییم عین محبوبیت.روضه خوان ثارالله ع شدن یعنی روضه خوان خدا شدن ،چه که او کشته ی راه حق است وباغی ازیاغ های بهشت کمترین اجرولایت مداری مطلق .همان راه که صراط مستقیم است وتو در نمازهرروز آن را طلب می کنی.
التماس دعا، همسفران وهمراهان کاروان سوخته دلان کربلا.سفرتان موردقبول خالق عشق ا وکه عاشق حسین ع است وآن رب یکتای بی همتاست.
ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب
مهربانا یقینم براین است که وقتی می خوانمت اجابتم می کنی.
وقتی تصمیم می گیرم در ردیف هدایت شدگان شمرده شوم راه رانشانم می دهی.
لیکن خوب می دانم که به جز با تقوی نمی توانم چنین درخواستی داشته باشم که هدایت شدگان ،تقوی پیشه اند وآنان که تو با با بخشش بی پایان وبلاعوضت بی نیازشان می کنی ازگمراهی همانها هستند که به دعوتت به درستی لبیک گفتند وبه ولایت وامامتی که تو برای کمالشان اصل قراردادی وفادارند.
الهی دراین زمانه آن گوهر وآن شمع پرفروغ که تو به منظور پاسخ به دعای مومنین هدیه کردی خاتم الاوصیاء ع است که با تبعیت ازولایت فقیه وکلام روشنگرشان راه به آن خورشید از چشم سر نهان ودر دل عیان میبریم که همانه ره توست.
درگوشه ای پشت به نرده های مسجد النبی وروبه بقیع غریب ایستاده بود ودرتنهایی خویش روضه ی غربت آل طه ویس می خواند که بانوی جوان با هیجان خودش را به او رساند وباهم باریدند شاید موانع معرفتی را پاک کنند وهرچند یکی از ایران بود ودیگری از اندونزی ولی همدلی را به منظور نیل به آرمان نهایی بادست خواهری وتجدید عهد فزونی بخشند .امروز برای وداع آمده بود وانوار ناظر دربقیع دست حمایت ازآستین محبین بیرون آوردند ودر آن بی خبری وظلمت حاکم برجو مدینه درایام تمتع ،لبخند مسرت را بانمک اشک برغربت خویش برایش تلفیق نمودند.
آری اوخواهر جوانی بود با زبان مادری متفاوت وزبان معرفتی مشترک که آمده بود تا بگوید اگر درکشورش دراکثریت نیست اما خودرا ازاکثریت شیعه ایران جدا نمی داند وخوب می فهمد که کدام ملت اورا وآرمانش را بهتر درک می کنند.
گام ها به سمت حرم ائمه بقیع ع قوت گرفته بود واشک پهنه ی صورت هردو را ازغبار غم شست وشو می داد، شاید دردل می گفتند؛ آیا این اشکها می تواند غبار قبور بی چراغ موالی مان ع را بشوید؟چه دوست داشتنی وبا حال زیارتی بود ازپشت دیوار وپله وچه پرواز خیالی داشت باشد که دردغدغه ا ی آن به آن از خوف ماموران حکومتی آل ...که مانع عرض ادب می شوند فرمان فصل دارند نه وصل.فقط رویشان نمی شود اگرنه خواهند گفت به حضرت رسول ص هم سلام نکنید.
اکنون دست دردست همدر حالی که از درد مشترک می گفتند به سمت مسجد النبی ص حرکت کردند .بعد از عرض سلام وانجام آداب آموخته درشریعت خویش ودرد دل با نبی اکرم ص درحالی از هم جدا شدند که به هم قول دادند : منابع شیعه شناسی را به هم بیشتر معرفی کنند وبا افزایش علم وعمل آماده تر درمیدان باشند تا از خیل دوستداران صاحب الزمان ع جانمانند.