شب بیست وهفت جانمونی .کمی هم از این شب زنده داری رو بذاریم برای تدبر در چگونگی مبارزه با این همه فتنه دشمن .گوش بسپاریم به رهنمودهای رهبر عزیزمون وبسیج باشیم برای افزایش بصیرت خود ودیگران.
میگه هروقت درحال خوردن ویانوشیدن هستم کسی بامن صحبت نمی کنه واگر سهوا کسی وارد کلام بشه دیگری تذکر میده بذار به جونش بشینه نکنه تو گلوش گیر گنه اما وقتی به نماز ودعا مشغولم رعایت حالم نمیشه توقع دارن باایما واشاره بهشون جواب بدم ویا زود لقمه های معنوی رو که برداشتم قورت بدم تا به مقصودشون برسن ودربرابر سوالشون جوابی بگیرن.آه از اون لحظه هایی که توفیق بشه ومشغول تعقیبات باشم می پرسن نمازجعفر طیارت تموم نشد حالا کمتر ازچند دقیقه نگذشته ها!اما امان ازدل کم صبر واندیشه ی فاقد نگرش درست نسبت به نیازهای معنوی بعضی از آدم ها!!!
بهش میگم این که کاری نداره قبل از شروع اعمال عبادی به همه اعلام کن کسی کاری نداره ؟آخه می خوام سرسفره معنوی بشینم ودوست ندارم باکسی حرف بزنم آخه دچارسوء هاضمه میشم وبهره ی لازم رو نمی برم.
نگاه باحسرتی میکنه ومیگه مسجد یا حرم هم که میرم درامون نیستم ودرست اوج تلاشم برای پیدا کردن یک حال خوب صدایی میگه قبول باشه ماروهم دعا کن .اون یکی دستی به پشتم می زنه ومیگه خوش به حالت التماس دعا .دیگری ...و امان از من که ضعیف و کم توجه هستم وبا هربهونه ای ازموضوع اصلی که اظهار بندگیست فاصله می گیرم ودیگه حال خودمو نمی فهمم.
می مونم که بهش چی بگم ،شاید این درد من وتو هم باشه،حالا چه جوری به این دوستان بگیم سرسفره حواس باید جمع باشه وباید بدونی چی می خوری پس مزاحمت ممنوع!این یک مشکله.آها شاید بشه باکمک آموزشهایی پی گیر ومستمر درخونه ،مدرسه وجامعه فکری به حال خودمون بکنیم.
حالا برای این که وسط اعمال امشب زنگ اس ام اس ها حواسمون رو پرت نکنه ،ازحالا میگم مومنین ومومنات التماس دعا!
ادعایم بود که روزه ام اما ازخود نپرسیدم که با چشم ،گوش ،دست، پا،بینی،شکم یا با هرچه خدایم عطانموده تاهمه را ابزار بندگی خودش سازم.
گفتم محجبه ام اما شرم کردم که بگویم فقط حجاب تن دارم لیکن حجاب ازهوای نفس را کم رعایت کرده ام به همین دلیل هنوز نتوانسته ام بین خود وحقیقت حجاب برگیرم وگاه خواهش نفس را به جای حق برخود قال می کنم وبه تعبیری مغلوب نفسم می گردم.
برخود بالیدم که عفیفه ام اماازخود نپرسیدم آیا همین اندکی که درمرام داری واژه ی عفاف را کافیست یا این بخشی ست از یک کل.برو این واژه را نزد علمای دین ومربیان پرورش یافته ی ایشان برای خودت بازخوانی کن آن گاه ادعا داشته باش.
ازنمازم که خودم می دانم وستارالعیوب.دیگرلقمه هایم را نمیشمارم ودرترازوی حلال وحرام نمی گذارم که باید ازشرم بمیرم بااین همه بی دقتی.
الهی دستم بگیر که کور وکرم کرده این هواخواهی دشمن رشد وتعالیم همین نفس اماره.